احوالات ما
قند عسلم بعد از جشن تولدت 3تایی مون مریض شدیم من بابایی کم کم بهتر شدیم اما شما رو بعد از چند روز بردمت دکتر هنوزم خوب نشدی ،الان بعداز تقریبا 10 روز گلوت خلط داره می خواستم زنگ بزنم از دکترت بپرسم مادر گفت خودش خوب می شه .بی حالی،لجوجی می کنی اما هیچی از شیطنتت کم نشده .وبه همین دلیل واکسن 1سالگیت عقب افتاده . و اما از شیرین کاریای گل پسرم: این روزا دلت می خواد حرف بزنی ولی نمی تونی همه رو با نام دد صدا می کنی حتی بابایی . خیلی خوشمزه دو تا دستات و می گیری بالا وبه همه سلام می کنی . وقتی می گم گریه کن دستت رو می گیری رو صورتت و گریه می کنی . وقتی می گم بخند یه خنده بلند الکی برام می کن...